سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خسته شده ام از این همه یکنواختی

چشم هایم را می بندم

آرام ب سمت در می روم

ب سمت حیاط

با احتیاط ب سمت تخت می روم

همان تخت زیر درخت

روی آن می نشینم

تخت امروز سخت تر از همیشه است

هنوز چشم هایم بسته است

بو می کشم

بوی برگ ها

بوی برگ ها امروز تند تر از همیشه هستند

بینی ام را می سوزاند

قطره های آب بر گونه هایم می خورد

لمس آن ها لذت بخش است

امروز قطره ها نرم تر از همیشه هستند

حسی می گوید بلند شو..

بر می خیزم

ب سوی باغچه می روم

بوی گل های یاس امانم را بریده اند

بوی یاس هم امروز بیشتر هوایی ام می کنند

هنوز چشمانم بسته است

بوی خاک خیس خورده با بوی یاس ها عجین شده است

خاک خیس خورده را لمس می کنم

مشتی خاک را با صورتم تماس میدهم

..

این خاک معجزه گر است

افسون گر

..چشمانم را باز کرده ام..

خاک را رها می کنم

...

خاک خیس خورده در انتظارم هست..

روزی من با او عجین شوم ن گل یاس


+ تاریخ دوشنبه 91/6/6ساعت 3:11 عصر نویسنده to0ofan | نظر